خلاصه سه ماهه دوم (کودک 2)


آه چقدر من سه ماهه دوم را دوست دارم! من می دانم که برخی از مامان های بیچاره نمی توانند از مصیبت های سه ماهه اول خلاص شوند و لعنت به آن ها – کلاه بر سر آنها برود. این شرم آور خواهد بود! من نگران بودم که این بار برای من یکسان باشد، زیرا سه ماهه اول من این بار افتضاح بود، اما خوشبختانه همه چیز روشن شد و از آن زمان تاکنون احساس بسیار خوبی دارم. در ادامه به جزئیات بیشتری خواهم پرداخت…

علائم

حالت تهوع از بین رفته است – من به آرامی ترکیب Unisom + B6 را برای حدود 15 هفته از شیر گرفتم و اگرچه چند بار حالت تهوع شدید داشتم اما در نهایت بهتر شد!
جوانان – من با سیلاس سینه هایم فوق العاده ترک خورده بود و مدتی طول کشید اما این بار برگشته است (نزدیک به پایان این سه ماهه)
درد رباط گرد – معمول! فکر می کنم اگر برشی در اطراف محل درد رباط گرد ایجاد کنم کمی پارانوئید می شوم، اما به خودم یادآوری می کنم که این طبیعی است و جای نگرانی نیست.
ضخیم مو – سرانجام! من منتظر این یکی بودم
ایمو – قطعا در سه ماهه دوم نسبت به سه ماهه اول احساس هورمونی بیشتری دارم. همه چیزهای احمقانه باعث گریه ام می شود و اگر تام چیزی حتی کمی خارج از خط بگوید من در حال گریه کردن هستم ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه چون به معنای واقعی کلمه میتونم حس کنم الان چقدر هورمونی هستم.
گرسنگی شدید – خیلی گرسنه.
کمر درد – درد سیاتیک ناشی از حالت های کودک و به طور کلی احساس بزرگ شدن شکم!
پوست تمیز – من عاشق این قسمت از بارداری هستم.
من مدام ادرار می کنم – درست مثل سیلاس، این غمگین ترین و منفورترین «نشانه» من است. این که باید خیلی بد ادرار کنی و چیزی جز قطره ای بیرون نیاید، بدترین احساس است. و سپس باید 10 دقیقه بعد دوباره این کار را انجام دهم (چون دیوانه وار آب می خورم). اوه من از شکایت در مورد آن متاسف نیستم. سفرهای شبانه به حمام. ضربه هایی به مثانه که به شدت درد می کند. ههههه
گرفتگی عضلات پا – این جدید بود – شاید سه یا چهار بار اتفاق افتاد و به این معنی است که احتمالاً به منیزیم یا پتاسیم بیشتری نیاز دارم. یکی به من گفت که پایم را برعکس حالتی که معمولاً در هنگام گرفتگی عضلات انجام می‌دهم بچرخانم و به معنای واقعی کلمه فوراً از بین می‌رود!


گرسنگی

مها چیز خاصی نیست شیرش بزرگه که با سیلاس خوردم و این بار هم خوردم ولی نمیتونم بگم مثل دفعه قبل خیلی افراطیه. من می گویم که من این بار بیزاری از بافت زیاد دارم که حیف است. پاستا از همه نوع، کاهو، و فقط آنهایی که به صورت تصادفی بیرون می آیند.


دفتر خاطرات سه ماهه دوم

هفته 13-18

در هفته شانزدهم شروع به درد سیاتیک کردم. من مطمئن هستم که همیشه به وضعیت کودک بستگی دارد زیرا معمولاً خود به خود یا پس از یک پیاده روی خوب از بین می رود، اما آیا وقتی او در اطراف است آسیب می بیند. هفته شانزدهم نیز زمانی است که من بالاخره برای اولین بار حرکت را احساس کردم. اما فقط در موقعیت های بسیار خاص. بیا تا بفهمی من جفت سرراهی دارم تا توضیح بده! هفته هجدهم زمانی است که حرکت منظم تری را احساس می کردم. در 18 هفته گذشته من واقعاً این کودک را بسیار احساس کردم و او بسیار فعال تر از برادرش در رحم است … که جالب و ترسناک است که من یک بچه وحشی در خارج از رحم دارم 🙂

هفته 19-27

اسکن 20 هفته ای! به دلیل COVID-19، تام نتوانست بیاید، بنابراین در طول سونوگرافی یک تماس ویدیویی انجام دادیم. از او خواستیم که جنسیت را یادداشت کند تا بتوانیم آن را با هم در خانه باز کنیم، اما من احمقانه فکر کردم که او جستجوی جنسیت را تمام کرده است، زیرا او لوله را حرکت داد … و وقتی به بالا نگاه کردم، روی صفحه نوشته بود “پسر”. روده بر شدن از خنده! سپس به تام پیام دادم که اتفاقی او را دیدم. و به طرز عجیبی، خوب بود که آن اطلاعات را برای مدتی خودمان پردازش کنیم (زیرا مطمئن بودیم که یک دختر است و واقعاً در مورد آن هیجان زده بودیم). اما زمانی که مقداری از آن را خوردم، برای پسر دیگری واقعا هیجان زده و خوشحال شدم! برادران 🙂 تام پاکت را در خانه باز کرد و هنوز واقعاً خاص بود. و همه چیز عالی به نظر می رسید! پسر سالم
در هفته 21 او به یک ماشین متحرک دیوانه تبدیل شد و از آن زمان سرعتش کم نشده است.
24 هفته اولین قرار ملاقات حضوری من در مطب بود. تا این مرحله، همه آنها ویزیت پزشکی از راه دور بودند. خوشبختانه، من قبلاً یک ترازو و یک دستگاه اندازه‌گیری فشار خون داشتم (و یک دستگاه داپلر ضربان قلب، زیرا تام عصبی بود که هرگز نمی‌توانست آن‌ها را شخصاً بشنود)، بنابراین ملاقات‌های تلفنی من بسیار آسان و عادی بود. اما اوه مرد – هاها – من به طرز عجیبی سعی می کردم ضربان قلب را پیدا کنم در حالی که OB بیچاره من برای همیشه به من گوش می داد!
در این مدت ما با doula خود و پشتیبان او آشنا شدیم و عالی بود و همه ما خیلی خوب کلیک کردیم. او قبلاً پشتیبان بزرگی بوده است و من بسیار خوشحالم که او را به دلیل تجربه او در این تجربه VBAC استخدام کردیم.

خواب دیدم آبم شکست و ادرار کردم. و من از آن بیدار شدم به نحوی که فکر می کردم آب من پاره شده است. نه من کمی لباس زیرم را ادرار کردم و نیمه شب مجبور شدم آنها را عوض کنم … هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه. خیلی عجیب و خنده دار

در نهایت در هفته 27 یک ساعت آزمایش گلوکز دادم و دو امتیاز شکست خوردم. بنابراین من برای آزمایش ترسناک 3 ساعته رفتم و خوشبختانه هر چهار آزمایش خون را گذراندم! با این حال، من ورزش بیشتر و شیرینی کمتر/کربوهیدرات های ساده را اضافه می کنم تا مطمئن شوم که سالم هستم! سخت است وقتی شما یک نانوا مشتاق هستید … اما من می توانم این کار را انجام دهم!


شما آن را دارید – سه ماهه دوم با نوزاد شماره 2. هنوز به مادرانی که در سنگر فقدان و ناباروری هستند فکر می کنم. پدرها هم و آنها را در دعاهایم حفظ می کنم. من هرگز بارداری و معجزه تحمل زندگی را از دست نمی دهم. این چیزی نیست که من آن را بدیهی بدانم (اگرچه مطمئن هستم که لحظاتم را دارم). بنابراین اینجا هستم، بسیار سپاسگزارم که این پسر شیرین را به اطراف حمل می کنم، حتی در روزهای سخت یا روزهایی که کودک دو ساله من توپی از احساسات و چالش است. و من امیدوارم و برای همه مادرانی که روز به روز هر هفته در رنج هستند و امیدوار هستند دعا می کنم…

من مشتاقانه منتظر این سه ماهه آخر و تمام آن لانه سازی و آماده شدن برای تلاش VBAC هستم. ما یک سبد خرید دوتایی داریم و اکنون سعی می کنم تصمیم بگیرم که چه تعداد از محصولات جدیدی که در دو سال اخیر عرضه شده اند باید وارد سبد خرید آنلاین من شوند! چه کسی می داند … اما اگر کسی محصول خوبی برای بررسی دارد، به من اطلاع دهد! در هر صورت، تماشای آن در حالی که هنوز در خانه هستیم همیشه سرگرم کننده است.
(این را از “هفته تعطیلات” خود می نویسم که کوچکترین احساس تعطیلات را ندارد، اما از آن نهایت استفاده را می کنیم).
همچنین، وضعیت سایر مادران باردار همه گیر من چگونه است؟ زایمان در این مدت (اگر به تازگی زایمان کرده اید) چگونه بوده است؟ از نظر عاطفی یا ذهنی در چه وضعیتی هستید؟ من مثل زمانی که در گرجستان زندگی می کردیم یک غرق مضطرب نیستم، اما قطعاً لحظاتی داشتم که باعث شد از باردار بودنم در این مدت ناراحتم. مطمئنم بستگی داره کجا زندگی کنی، اما تنسی دیوونه بود و من فقط میخوام بدون ماسک زایمان کنم! اما خوب می شود <3 من روی چیزهای مثبت تمرکز می کنم و در واقع اینجا در مجتمع ما خوب عمل می کنم - هاها!



Source link