You are currently viewing دلمون برای خونه قدیمیمون تنگ شده؟  (+ سوالات متداول دیگر)

دلمون برای خونه قدیمیمون تنگ شده؟ (+ سوالات متداول دیگر)


تقریباً سه سال از فروش خانه قبلی خود، The Underdog می گذرد. ما آن را به عنوان یک ملک متروک در سال 2011 در تلاش برای کوچک کردن و ساده‌سازی – از لحاظ فیزیکی و مالی خریدیم. ما شش سال بعد را صرف بازسازی و تبدیل آن به خانه ای برای خانواده خود کردیم. ما در آن زمان معتقد بودیم و هنوز هم معتقدیم که این خانه عالی برای ما در این مرحله از زندگی مان است. زمان رشد شخصی فوق العاده از بسیاری جهات بود و ما چیزهای زیادی یاد گرفتیم. از مباحث بهبود خانه مانند سقف های طاق دار، سقف فلزی، آشپزخانه های ایکیا و کوره های ترک خورده به ایده‌های انتزاعی‌تر مانند زندگی با کمتر و ارزش دادن به تجربیات نسبت به چیزها، Underdog چیزهای زیادی به ما آموخته است و ما همیشه سپاسگزار هستیم.

فکر کردم شاید جالب باشد که به برخی از سوالات متداول‌تری که از زمان فروش و نقل مکان دریافت کرده‌ایم پاسخ دهیم.

خانه سیاه

چه شد که تصمیم گرفتی جابجا شوی؟

واقعاً هیچ چیزی وجود ندارد که ما را مجبور به حرکت کند. بیشتر شبیه ستاره‌ها بود که به‌طور تصادفی در جای خود قرار گرفتند. داشتیم کارهای پایانی را انجام می دادیم خانه پیس اما او هنوز آن را فهرست نکرده بود. من در حال تحقیق در Realtor و Zillow بودم تا به قیمت دقیق بازار منصفانه برای تلنگرمان برسم که به طور تصادفی به ملکی برخوردم که نظرم را جلب کرد. نه این که خانه زیبا باشد یا چیز دیگری، اما من تحت تأثیر محیط و مکان قرار گرفتم. این یک هکتار جنگلی و منزوی در یک بن بست نزدیک به همه مکان هایی بود که ما هر هفته بازدید می کنیم – مدارس کودکان، کتابخانه عمومی، فروشگاه مواد غذایی، رستوران های محلی مورد علاقه، پارک ها، باشگاه شنا، محل کار و غیره. من حتی نمی دانستم که در منطقه ما وجود دارد!

من لیست را به استیو نشان دادم و پیشنهاد دادم که “فقط به آن نگاه کن”، بدون هیچ رشته ای. او اکراه داشت و حق هم داشت. بنابراین ما قبلاً دو خانه داشتیم که هیچ کدام از آنها هنوز در بازار نیست. ما در چند ماه گذشته هر چه وقت آزاد داشتیم را صرف کار روی تلنگر کرده بودیم و مشتاقانه منتظر استراحت بودیم. من معتقدم که دقیقاً کلمات استیو این بود: “من باید متوقف شوی.” با این حال، من یک حشره کوچک سرسخت هستم (متاسفم!) و او در نهایت موافقت کرد که ملک جنگلی را ببیند. شب بعد با مشاور املاک خود به آن پرداختیم. در طول پیاده روی هر دوی ما خیلی ساکت بودیم. من کمتر تحت تأثیر خانه قرار گرفتم (قهوه ای، تاریخ، چیدمان عجیب، بزرگتر از آنچه نیاز داشتیم)، اما نتوانستیم از قسمت و مکان عبور کنیم. من استیو را خوب نخواندم. سوار ماشین شدیم تا بریم و من فکر کردم، “باشه، دیدمش، حالا می تونم از سرم بیرونش کنم.” گاهی فقط نیاز دارم که یک مکان را شخصا ببینم، بعد می توانم آن را رها کنم. مثل اینکه اقلامی را به یک سبد خرید آنلاین اضافه کنید، سپس هرگز آنها را نخرید 🙂

اما بعد استیو گفت: “پس چی فکر کردی؟!” من همان موقع می دانستم که او بازی است. یک شب روی آن خوابیدیم اما صبح روز بعد پیشنهاد دادیم. به ما گفتند پیشنهادهای متعددی وجود دارد، بنابراین اجازه ندادیم امیدمان زیاد شود. اگر آن را دریافت کنیم، عالی است. اگر نداشتیم، قبلاً دو خانه عالی داشتیم، ها! مشاور املاک ما همان شب بعد از خوابیدن بچه ها با ما تماس گرفت تا بدانیم پیشنهاد ما پذیرفته شده است. ما فقط به همدیگر نگاه می کردیم، “حدس می زنم در حال خرید یک خانه دیگر هستیم!”

معلوم شد که نیاز مالکان به فشار بر بسته شدن برای چندین ماه، انگیزه آنها برای پذیرش پیشنهاد ما بود. آنها به زمان نیاز داشتند تا برای انتقال به یک مرکز زندگی کمکی آماده شوند. ما انعطاف پذیر بودیم زیرا برای تخلیه دو خانه به زمان نیاز داشتیم. دوره تمدید شده “تحت قرارداد” برای هر دو طرف ایده آل بود.

روز بعد با عجله خانه ای را که در آن زندگی می کردیم شناسایی کردیم.مرا به حرکت وادار” روی زیلو ما خانه را برای فروش آماده نکرده بودیم. ما در مورد ارزش منصفانه بازار تحقیق نکرده بودیم. من به سرعت یک توضیح نوشتم و عکس هایی را که برای اهداف وبلاگ گرفته بودم آپلود کردم. این لیست ما بود. حتی تابلوی “فروش” را در حیاط جلوی خانه نگذاشتیم. یک ساعت پس از درج آگهی، از خانمی با ما تماس گرفت که آیا می تواند آن روز خانه را ببیند. فکر کردیم “چرا نه؟”

آمد، دید و بسیار علاقه مند شد. او به ما گفت که اخیراً طلاق گرفته است و خانه فعلی اش اکنون معلق است و قرار است تا چند هفته دیگر فروخته شود. او برای خانه دیگری قرارداد بسته بود، اما بازرسی خوب پیش نرفت. او هنوز در زمان مجاز برای خروج بدون پنالتی بود و دیوانه وار به دنبال طرح B بود. او فکر می کرد خانه ما عالی است. مشاور املاک او روز بعد با یک پیشنهاد رسمی با ما تماس گرفت. من و استیو درباره قیمتی که مایل به پذیرش آن هستیم صحبت کرده بودیم و پیشنهاد بسیار بالاتر از آن بود. ما احساس می‌کردیم احمقانه است که آن را نپذیریم، حتی اگر واقعاً همه چیزهایی را که در جریان بود پردازش نکرده بودیم. در عرض چند روز ما ناگهان یک خانه جدید می خریدیم و خانه فعلی خود را می فروختیم. سرگیجه آور و کمی ترسناک و در عین حال هیجان انگیز بود! طوری که همه چیز به سرعت سر جای خودش قرار می گرفت، احساس کردم که قرار بود اینطور باشد.

تنها مشکلی که با آن مواجه شدیم زمان بسته شدن بود. خریدار ما مشتاق بود که در اسرع وقت وارد شود. فروشندگان خانه ای که می خریدیم به زمان بیشتری نیاز داشتند. به همان اندازه که نمی‌خواستیم، فکر می‌کردیم در صورت نیاز می‌توانیم برای چند هفته وارد خانه شویم. (اما چه کسی می خواهد حرکت کند دو برابر ظرف چند هفته؟!) خوشبختانه، خریدار ما در نهایت موافقت کرد که بسته شدن را به تعویق بیندازد.

در این فاصله، خانه پی را تمام کردیم، آن را برای فروش گذاشتیم و پیشنهادی را پذیرفتیم. ما سه بسته در سه خانه مختلف (فروش دو خانه، خرید یک) در عرض چهار هفته از یکدیگر برنامه ریزی کردیم. ناگفته نماند که کم کم وسایلمان را جمع می کردیم تا خانواده مان را جابجا کنیم. من و استیو نیز تمام وقت کار می کردیم. آاااااا! دیوانه کننده بود. ابتدا روی ملک مشجر بسته شدیم، یعنی در مدت کوتاهی صاحب سه خانه شدیم. ما از این زمان استفاده کردیم تا وسایلمان را به صورت پراکنده به خانه جدید منتقل کنیم. بعد از کار، عصرها و آخر هفته‌ها، مینی‌ون را جمع می‌کردیم و وسایل را به خانه جدید می‌سپردیم. استیو دو ساعت با دزدگیرهای قانونی Groupon به ثمر رساند و ما از آنها برای وسایل بزرگتر مانند مبلمان، تشک و ماشین لباسشویی و خشک کن در روز جابجایی واقعی استفاده کردیم (اگرچه در واقع در عرض دو هفته نقل مکان کردیم). دو روز بعد The Underdog و دو هفته بعد از آن Pee House را تعطیل کردیم. این یک گردباد بود، اما در نهایت همه چیز درست شد.

در صورت وجود چه اقلامی در فروش خانه قبلی شما گنجانده شده است؟

همراه با تمام تجهیزات معمولی که در فروش ملک گنجانده شده است، ما چند مورد اضافی باقی گذاشته ایم. تلویزیون & بلندگوهای سینه ای (رهایی خوب!) در اتاق نشیمن، تمام پنجره درمانی، استاد دیوارکوب اتاق خواب و fauxdenza & کمد در اتاق گلخانه / منطقه ناهار خوری همه حمل شده است. خریدار همچنین درخواست خرید چندین اقلام جداگانه از فروش خانه را داشته است: فرش سیزال اتاق نشیمن، کابینت مدیا، چهارپایه، صندلی میز، تخت دو طبقه، جا کفشی و ترامپولین ما خیلی خوشحال بودیم که این وسایل را در خانه گذاشتیم – وسایل کمتری برای جابجایی!

واقعیت جالب: ما مجموعه ای از کابینت های گاراژ داریم که در 10 سال گذشته هر حرکتی را با ما انجام داده اند. اینها کابینت های دیواری آزمایشگاه شیمی قدیمی هستند که استیو در Craigslist پیدا کرده است. او آنها را دوست دارد، او آنها را رها نمی کند. بنابراین ما همیشه مطمئن بوده ایم که توجه داشته باشیم که آنها در لیست خانه های ما منتقل نمی شوند.

دلت برای خانه قدیمی تنگ شده است؟

با تمام کار، عرق و اشکی که به Underdog سرازیر شد، کاملاً انتظار داشتیم که برای او سوگواری کنیم و دلتنگ او شویم. با کمال تعجب، این اتفاق نیفتاد. ما به سرعت عاشق مکان جدیدمان شدیم و خیلی خوشحال شدیم که خانه قدیمی مان را به سراغ کسی رفتیم که در مورد آن بسیار هیجان زده بود. قطعا انتقال را آسان تر کرد.

وجود دارد چیزها با این حال، ما از دست می دهیم. دلم برای یخچال جدیدتر با آب سردکن تنگ شده است. خانه فعلی ما با یخچال همراه نبود، بنابراین تا زمانی که آشپزخانه را بازسازی کردیم، یک یخچال ارزان قیمت و مستعمل را از یک فروشگاه لوازم خانگی محلی به عنوان پشتیبان خریدیم. این یک مدل قدیمی‌تر است که فاقد آب‌رسان و حداقل سازماندهی داخلی است. (ما از پارچ فیلتر بریتا استفاده می کنیم و باید روزی 3-4 بار آن را پر کنیم. خیلی دردناک است.) در خوب بسته نمی شود و هفته گذشته دستگیره آن افتاد.

دلم برای حمام های پنجره دار تنگ شده دلم برای نور طبیعی حمام تنگ شده است و بعد از دوش گرفتن یا حمام می‌توانم پنجره را بشکنم. دلم برای دو تخت کوچک باغچه‌ای که در آن سبزی‌ها، سبزی‌ها و گل‌های شاخه بریده می‌کاریم، تنگ شده است. بچه ها برای ترامپولین تنگ می شوند.

اما همه اینها فقط چیزهایی هستند که در زمان مناسب می توانند تا حدودی در مکان کنونی ما بازتولید شوند. از جابجایی پشیمان نیستیم در واقع، حداقل یک بار در هفته یکی از ما می گوید، “من اینجا را دوست دارم.” بنابراین، نه، مطلقاً پشیمان نیستم. حرکت درستی بود



Source link