You are currently viewing ساخت جامعه در مقابل کنترل جمعیت

ساخت جامعه در مقابل کنترل جمعیت


انجمن در این چند هفته اخیر خیلی در ذهن من بوده است.

همانطور که برای یکی از آخرین سخنرانی‌های کنفرانسم آماده می‌شدم، از این واقعیت متعجب شدم که کار من به اندازه‌ای که کار من انتقال خرد نیست، بلکه بالا بردن خرد جمعی در اتاق است. بله، من بینش ها، تجربیات و توصیه های عملی را به اشتراک می گذارم، اما اغلب چیزی که به اشتراک می گذارم کاملا جدید یا علم موشکی نیست، بلکه افشاگری جدیدی از آنچه در دید آشکار پنهان است است. عقل سلیم که رویه رایجی نیست.

این چیز مورد علاقه من است – نور بودن، نه ستاره بودن. برای کمک به مردم که خود را در نور بهتری ببینند و خرد و درخشندگی را که قبلاً در اتاق وجود دارد باز کنند.

من آن را در جهان گسترده تر نیز می بینم.

چند هفته پیش که شدیداً به یک روز تعطیل کامل نیاز داشتم، به جلسه ساختن بداهه کلم ترش دوستم اِما پیوستم! کلم اضافی از یکی از او باقی مانده بود ترشی وحشی کارگاه‌های تخمیر، بنابراین همه ما در یک بعدازظهر با خرد کردن، صحبت کردن و خوردن مستقر شدیم – هرکسی آنچه داشت می آورد و کمک می کرد. اما تمام کوزه ها، کاسه ها، ظروف، مواد تشکیل دهنده و دانش تخمیر خود را آورد. بقیه دست های آماده، شکم های حریص و کیسه های شوق آوردیم. موضوعات گفتگو از ساختن یک کسب و کار، خانه داری و فرزندپروری گرفته تا پذیرش اینکه داشتن انبوهی از کتاب های بزرگتر از آنچه که می توانید بخوانید لذت بخش است! چیزی که فوق العاده بود این بود که هر کدام با احساس سیری و برکت ترک کردیم.

چیزی در مورد جامعه وجود دارد که چند برابر می شوداین در مورد این نیست که یک نفر بدهد و دیگران دریافت کنند، بلکه یک مشارکت جمعی است که منجر به رضایت بیشتر همه می شود.

متوجه شدم که وقتی من و بچه هایم به یک کارگاه رفتیم تا با هم یک اثر هنری برای آشپزخانه جدیدمان درست کنیم.

متوجه شدم که در زوجی که در آبردین میزبان من بودند، دوستانی از دوستانی که قبلاً آنها را ندیده بودم، که با خانه خود و با خودشان سخاوتمند بودند و گفتگوهای فوق العاده ای که بعد از آن انجام شد، متوجه شدم.

متوجه شده ام که در سازندگان، پیمانکاران و قالیشویی های مختلفی که استخدام کرده ایم تا در پروژه خانه داری به ما کمک کنند، همراه با دوستانی که در زمینه هایی که من هیچ ایده ای درباره آنها ندارم، مشاوره بسیار قدردانی کرده اند، مانند نحوه بستن پرده ها!

و دیگرانی که با کمال میل اثاثیه ای را برداشتند که دیگر به آن نیازی نداریم. چه کسی می‌دانست که کالسکه کوچکی که در اتاق زیر شیروانی داریم می‌تواند بهترین گزینه برای سورپرایز کریسمس کسی باشد؟

همه ما با بیشتر آمدیم.

این در دنیای کار و زندگی شما به طور کلی چگونه انجام می شود؟

آیا شما یک جامعه می سازید؟ یا سعی می کنید همه این کارها را خودتان انجام دهید؟

روز دیگر داشتم با یکی دیگر از ارائه‌دهنده‌های آموزشی صحبت می‌کردم که اعتراف کرد کارهایی را انجام دادند که نباید انجام می‌دادند. نه اینکه او نمی توانست این کار را انجام دهد، اما این برای او مناسب نبود و در نتیجه کار بسیار طاقت فرساتر و پرهزینه تر بود. چرا او آن را گرفت؟ چون تابستان آرامی را پشت سر گذاشته بود و نگران نبود کار کافی بود.

ما همه آنجا بوده ایم. ترس از دست دادن. ترس از کافی نبودن

با این حال، اخیراً، وقتی متوجه شدم که در حال هدایت یک پرسش مربیگری به مربی دیگری هستم که فکر می‌کردم مناسب‌تر است – و دوباره با درخواست همکاری که به همکارانم در آمریکای شمالی منتقل کردم – آنچه را تجربه کردم، آزادی بود

در رها کردن چیزی که کاملاً برای شما مناسب نیست، آزادی وجود دارد، زیرا نشان می دهد که شما برای آنچه درست است جا باز می کنید. در برکت دادن به دیگران آزادی وجود دارد – چه به یکی از اعضای تیم فرصت بدرخشید و چه به پرستار بچه قدیمی که در حال مرتب کردن خانه اولش است اثاثیه بدهید.

این آزادی وجود دارد که بدانیم لازم نیست همه کارها را خودمان انجام دهیم. ما مجبور نیستیم جک همه معاملات (یا جک همه معاملات) باشیم. ما می توانیم از نقاط قوت و ضعف خود استفاده کنیم.

سخاوتمندی در زندگی و کار کردن در این راه وجود دارد. و سخاوت راهی برای تکثیر دارد.

اما البته همیشه آسان نیست.

جوامع می توانند مکان های پر سر و صدا و مردم غیرقابل پیش بینی باشند. گاهی اوقات درد ناشی از کار با هم می تواند به تنهایی انجام آن را آسان تر کند.

یکی از خوانندگان اخیراً برای من تعریف کرد:

«امروز احساس می‌کنم یک قطار شهری شلوغ است که بی‌حرکت ایستاده و جایی برای حرکت ندارد. سعی می کنم جلو بروم اما آنها مرا عقب می رانند. تنها چیزی که مرا بیدار نگه می دارد، ازدحام جمعیت است، اما آنها نیز مرا عقب نگه می دارند.

اگر راننده یکدفعه ترمز بزند، همه در انبوهی می افتیم و از شانس من در پایین ترم!!

چنین تصویر روشنی! و من فکر می‌کنم بسیاری از ما می‌توانیم با او در این روزگار که کار بی‌وقفه است و زندگی شلوغ‌تر می‌شود، ارتباط برقرار کنیم، و به ویژه در این فصل شاد که ناگهان همه چیز بزرگ‌تر، روشن‌تر، بلندتر و سریع‌تر می‌شود.

همان افرادی که با آنها زندگی و کار می کنیم می توانند هم افرادی باشند که ما را عقب نگه می دارند و هم افرادی که ما را عقب نگه می دارند.

ما کم نداریم. اما وقتی جمع هستیم، در نهایت سر راه همدیگر قرار می گیریم. وقتی یک جامعه باشیم می توانیم به چیزهایی برسیم و به جاهایی برسیم که هیچ فردی نمی تواند.

چه چیزی در اطراف خود دارید – جمعیتی که در آن همه به خودشان خدمت می کنند یا جامعه ای که به یکدیگر خدمت می کنند؟

و در حال حاضر روی چه چیزی سرمایه گذاری می کنید؟ کنترل جمعیت یا ساخت جامعه؟



Source link