You are currently viewing پنج درس از بازی مینیمالیسم

پنج درس از بازی مینیمالیسم


من خواندم که یک خانواده آمریکایی به طور متوسط ​​300000 کالا در خود دارد. زمانی که تصمیم گرفتم چالش سی روزه را برای بازی انجام دهم بازی برای مینیمالیسم در ماه سپتامبر، به دلیل مقدار بیش از حد وسایلی که نگه داشتم، بیش از حد آماده بودم که خانه ام را از وسایل غیر ضروری پاک کنم. این چالش از من می‌خواست که در طول ماه از شر 465 چیز خلاص شوم، که خوشحالم که به انجام رساندم!

توالت طبقه پایین ما در ماه جولای سرریز شد و به کف چوبی آسیب رساند. این ما را مجبور کرد تا در ماه اوت تمام مبلمان طبقه پایین خود را به بیرون و داخل گاراژ منتقل کنیم، در حالی که طبقات بازسازی می شد. من متوجه شدم که به این ترتیب ما چیزهای زیادی را ذخیره می کنیم که فقط از آنها استفاده نمی کنیم. من خیلی آماده بودم تا در چالش سی روز سپتامبر شرکت کنم.

هر روز از همه چیزهایی که برای مستندسازی بازی از خانه ام برداشتم عکس می گرفتم و بسیاری از آنها را در اینستاگرام به اشتراک می گذاشتم. من همچنین با محدود کردن خود به یک دسته بندی هر روز به جای جمع آوری چیزهای تصادفی، خودم را به چالش کشیدم. پذیرفتن این چالش چند نکته را به من داد، پنج درس برتر من در زیر!

کمک های روزانه از پاکسازی و بی نظمی

درس 1: چالش > میل

به چالش کشیده شدن انگیزه بیشتری نسبت به صرفاً پاک کردن دارد. داشتن ضرب‌الاجل‌های زمانی و عمل به قول‌هایی که به خودتان داده‌اید، فشار بیشتری را به شما می‌دهد تا هر روز در یک کار یک ماهه مانند این حاضر شوید. هر روز که از خواب بیدار می‌شدم، مجبور بودم آن را جزئی از برنامه روزانه‌ام قرار دهم تا از شر چیزهایی که استفاده نمی‌کنیم یا به آن‌ها نیاز نداریم خلاص شوم. اعلام این که این چالش را در رسانه های اجتماعی انجام می دهم و هر روز درمورد آن پست می گذارم، مرا هدف قرار داد زیرا هرگز به خودم دلیلی برای ترک یا اجازه ترک آن ندادم.

درس 2: جدایی کمک می کند

گذراندن زمان به دور از چیزهای خود باعث می شود متوجه شوید که بدون بیشتر آن می توانید هزینه کنید. این برای هرکسی که به تعطیلات طولانی می‌رود و برمی‌گردد و متوجه می‌شود که با هزینه‌های بسیار کمتری زندگی کرده است صادق است. این اتفاق زمانی افتاد که دخترم به دانشگاه رفت و برگشت و گفت که نمی‌خواهد بیشتر چیزهایی را که از سال‌های قبل جمع‌آوری کرده بود در اتاقش نگه دارد. برای هرکسی که فضای ذخیره سازی را اجاره می کند اتفاق می افتد، در نهایت به این فکر می کنید که چرا برای ذخیره چیزهایی که نمی خواهید یا نیاز ندارید، پول می دهید. زمانی اتفاق می‌افتد که جابه‌جا می‌شوید و همه وسایل خود را در جعبه‌ها می‌گذارید و ماه‌ها بعد آن‌ها را باز می‌کنید و متعجب می‌شوید که چرا مدت‌ها پیش آن چیزها را اهدا نکرده‌اید.

یکی از مزایای انتقال همه وسایلمان به بیرون و داخل گاراژ در ماه اوت این بود که همه چیز در فضای باز بود و مشخص شد که ما واقعاً چیزهای زیادی داریم که دیگر به آن نیاز نداریم. جابجایی همه چیز برای من این سوال را ایجاد کرد که آیا می‌خواهم دوباره آن را بگذارم یا نه و گذاشتن مقدار زیادی از آن در انبوه اهدا را آسان‌تر کرد.

درس 3: هدف را اعلام کنید

ما از ماری کوندو یاد گرفتیم که هنگام تصمیم گیری برای خلاص شدن از شر چیزی باید این سؤال را بپرسیم «آیا باعث شادی می شود؟»، اما با تأمل ممکن است معلوم شود که شادی تنها ارزش نیست. هر چیزی که زیبا است یا احساساتی به آن وابسته است می تواند “جرقه شادی” را ایجاد کند و من واقعاً می توانم ارزش آن را در نگه داشتن چند چیز که خاطرات شیرینی به دلایل احساسی به آنها متصل است ببینم.

با این حال، یک سوال بهتر در هنگام تصمیم گیری برای فروش یا اهدا ممکن است این باشد که “آیا این چیز هدفی را دنبال می کند؟” چیزی که پس از یک ماه بی وقفه یاد گرفتم این است که غیبت بسیاری از چیزهایی را که نگه داشتم (که هیچ هدفی نداشتند) و فضای خالی که به دست آوردم ایجاد شد شادی بیشتر از حضور این چیزها در خانه من. من قبل از فروش یا اهدا به هر کالا نگاه کردم و ارزش آن را زیر سوال بردم. اگر یک شی واقعاً هیچ هدف مهمی نداشته باشد، از بین رفته است.

درس 4: ارزیابی هفتگی بهترین نتیجه را دارد

این یک تمرین ذهنی دشوار بود که هر روز به خودم یادآوری کنم که باید از شر مقدار مشخصی چیز خلاص شوم. با گذشت روزها و افزایش تعداد مواردی که برای خلاص شدن از شرشان نیاز داشتم، تمایلی به ادامه کار تا پایان ماه نداشتم. این من را مجبور کرد که فکر کنم و خلاق باشم، به تمیز کردن کمدها و کشوها، خلاص شدن از شر نمونه های رنگ و دی وی دی های قدیمی فقط برای اینکه با اعداد و ارقام هماهنگ باشم، متوسل شوم.

با تأمل، من معتقدم که اگر به جای هر روز خود را به چالش بکشید، فرآیند بی نظمی به عنوان یک انتخاب سبک زندگی آسان تر است. من خانه ام را پنجشنبه تمیز می کنم و یکشنبه شب کمی تمیز کاری می کنم. به نظرم راحت‌تر می‌توانم در طول تمرین تمیز کردن، به جای اینکه آن را چیزی برای فکر کردن روزانه بکنم، روی تمیز کردن و حذف اقلام غیر ضروری تمرکز کنم. بنابراین تصمیم گرفتم برای آینده خانه‌ام را تمیز و بدون شلوغی نگه دارم، به جای یک بار در روز یا یک بار در ماه، هفته‌ای یک‌بار به تمیز کردن همه چیز فکر کنم.

درس 5: چیزهای کمتر = آرامش بیشتر

نگاه کردن به عکس هایی که از همه چیزهایی که از شرشان خلاص شدم گرفتم باعث می شود نفس راحتی بکشم چون می دانم آن چیزها دیگر در کشوها، کمدها یا فضاهای من وجود ندارند. آنها در جاهای دیگر استفاده می شوند، توسط دیگرانی که اقلام بزرگتر و تسهیلات اهدایی که آنها را به افراد دیگر ارائه می دهند خریداری کرده اند. آنها در جای دیگری زندگی دومی پیدا می کنند و این باعث می شود که من احساس خوبی داشته باشم. علاوه بر این، خانه من آرام تر و سبک تر است. داشتن چیزهای کمتری برای سازماندهی یا ذخیره به من زمان بیشتری می دهد تا روی چیزهایی که برایم مهم هستند تمرکز کنم: خانواده، دوستان، ورزش، خلاقیت و حفظ تعادل بین کار و زندگی.

راستش را بخواهید، فکر می‌کنم اگر خودم را به دسته‌بندی‌های خاصی محدود نکنم و فقط از شر اقلام بزرگ و کوچکی که به گروه خاصی تعلق ندارند خلاص شوم، می‌توانم دوباره این کار را انجام دهم، از شر ۴۶۵ مورد خلاص شوم. چیزهای کمتر به من آرامش بیشتری می دهد و آزادی بیشتری برای انجام کارهایی که می خواهم با وقتم به جای موظف به مراقبت از چیزهایی که مهم نیستند، می دهد.

___

در پایان، من شما را با این بخش بسیار خنده دار از جری ساینفلد که در مورد آمریکایی ها و همه چیزهای آنها صحبت می کند، می گذارم. 🙂

https://www.youtube.com/watch?v=HfYzlSNHapA



Source link